دل‏هاى ناپاك

پدیدآورسیدعلی قلی قرایی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 432 بازدید
دل‏هاى ناپاك

قرایی، سیدعلی قلی

پيش از ادامه بحث لازم است مطالبى كه در قسمت پيشين مقاله آمده است به طور خلاصه بيان گردد. مفسران قرآن كريم از ابتدا تا دوره معاصر تفاسير مختلفى را از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» ارائه نموده‏اند كه مجددا براى يادآورى خوانندگان محترم به اختصار متذكر مى‏شويم:
«تفسير اول»: دل‏هاى ما در پوششى (غلاف يا حجاب) قرار دارد و لذا سخنان محمد(ص) را نمى‏فهميم.
«1/الف»: دل‏هاى ما در پوششى قرار دارد كه آن پوشش فطرى و جبلى است.
«2/ب»: دل‏هاى ما در حفاظى محكم قرار دارد و عقيده يا دعوت جديد نمى‏تواند در آن نفوذ كند.
«تفسير دوم»: دل‏هاى ما ظرف علم و دانش است.
«2/الف»: دل‏هاى ما ظرف علم است و به محمد (ص) و غير او نيازى ندارد.
«2/ب»: دل‏هاى ما ظرف علم است، و اگر دعوت محمد(ص) حق بود ما آن را مى‏پذيرفتيم.
«2/ج»: دل‏هاى ما آكنده از حقايق و معارف است و گنجايش آنچه محمد(ص) آورده است، ندارد.
«تفسير سوم»: دل‏هاى ما نامختون است.
تحقيق درباره صحت اين اقوال تفسيرى ما را به اين نتيجه رساند كه عبارت «قلب أَغلف» به معناى «دل نامختون» است. اين اصطلاح در فرهنگ يهود و نصارى رواج ديرينه‏اى داشته است. در متون اسلامى نيز، به خصوص در احاديث پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع)، اين اصطلاح به معناى «دلِ كافر»، «دلى كه ايمان در آن وارد نشده است» يا «دلى كه تهى از ايمان باشد» به كار رفته است. بنابراين، تفسير اول، با همه شقوقى كه براى آن گفته‏اند، تفسير مناسبى براى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» نيست؛ چنان كه تفسير دوم نيز با همه شقوق آن تفسيرى بى‏اساس است.
هدف ما از ادامه بحث، در مرحله نخست بررسى برداشت مترجمان قرآن از عبارت مذكور است. در مرحله بعد سعى خواهيم نمود تا ضمن بررسى رسم «ختان»، معناى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» و بار فرهنگى اين اصطلاح را در اديان ابراهيمى روشن سازيم. پس از آن، منظور يهود ازاين سخن را بررسى خواهيم كرد.

4. نگاهى به ترجمه‏ها

4.1. ترجمه‏هاى فارسى

بسيارى از مترجمان فارسى زبان نيز همانند اكثريت مفسران قرآن، از «تفسير اول» براى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» پيروى نموده‏اند و با عبارتى مانند ترجمه مرحوم مجتبوى، يعنى «دلهاى ما در پوشش است»[1] يا با عبارت‏هايى نظير «داراى پوششى است»،[2] «در پرده است»،[3] «در پرده غفلت است»،[4] «در غلاف است»،[5] «غلافدار است»،[6] «پوشيده است»،[7] «در حجاب است»،[8] «در حجاب غفلت است»[9] سخن يهود را معنى كرده‏اند. عده‏اى با عبارت‏هاى ديگر به ترجمه «قلوبنا غلف» پرداخته‏اند مثل: «دلهاى ما سرپوشيده و در غلاف است»،[10] «دلهاى ما در ميان پرده‏ها پوشيده شده است»،[11] «بر دلهاى ما پرده افكنده شده»،[12] «دلهاى ما پرده دارد»،[13] «دلهاى ما در پرده و غلاف است»،[14] «دلهاى ما را غلافى پوشانيده است»،[15] «دلهاى ما در غلاف و پوشش است»،[16] «قلبهاى ما نهان و در غلاف است»،[17] «قلب‏هاى ما را پرده گرفته است»،[18] «بر دلهاى ما پرده افكنده شده»،[19] «دلهاى ما در درون پرده غليظ و غلافى است»،[20] «دلهاى ما سرپوش دارد»،[21] «دلهاى ما در ميان پرده‏ها پوشيده شده است».[22]
اين دسته از مترجمان، كه اكثريت قريب به اتفاق را تشكيل مى‏دهند، «اَغْلَف» را «داراى غلاف» و «داراى حجاب و پرده» معنى كرده و گويا در تفسير سخنان يهود «تفسير اول» را اختيار نموده اند. لذا بعضى از مترجمان و مفسران فارسى بعد از ترجمه عبارت «قلوبنا غلف»، اين گونه عبارات را به ترجمه مى‏افزايند: «آنچه مى‏گوئى نمى‏فهميم»،[23] «چيزى از سخنان شما را در نمى‏يابد»،[24] «ما از گفته تو چيزى نمى‏فهميم»،[25] «سخنان پيامبر را درك نمى‏كنيم»،[26] «آن سخن كه ميگوئى به آن نمى‏رسد»،[27] «از اينكه تو ميگوئى درنمى‏يابد»،[28] «از سخن شما چيزى درك نميكنيم»،[29] «نمى‏توانيم سخنان شما را درك كنيم»،[30] «چيزى از سخن حق وارد آن نمى‏شود»،[31] «اين پند تو بدو نرسد»،[32] «يعنى پوشيده از فهم و باز داشته شده از قبول».[33] بعضى از مترجمان از سخن يهود لجاجت و مقاومت در برابر دعوت حق را استفاده نموده و بر عبارت اين‏گونه افزوده‏اند: «دلهاى ما هرگز دعوت تو را نخواهد پذيرفت».[34]
عده اى از مترجمان عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را طورى ترجمه نموده‏اند كه گويا پرده در دل‏ها قرار دارد نه دل‏ها در پرده و اين‏گونه آورده‏اند: «در دلهاى ما غلاف است»،[35] «در قلب ما پرده‏اى هست».[36]
چون «تفسير اول» حكايت از «بسته بودن» دل‏هاى يهود مى‏كند، بعضى از مترجمان فارسى زبان ظاهر عبارت را به طور كلى كنار گذاشته ترجمه به معنى نموده‏اند: «دلهاى ما ادراك نمى‏تواند كند»،[37] «دلهاى ما مسدود است»،[38] «دلهاى ما بسته است»،[39] «دلهاى ما فرو بسته است»،[40] «دلهاى ما فهم كردن نتواند»،[41] «چيزى نمى‏فهمند»،[42] «دلهاى ما نمى‏تواند دعوت اسلام را بفهمد».[43]
بين ترجمه‏هاى فارسى كه مورد مراجعه قرار گرفت، فقط نويسنده تفسير گازر «تفسير 2» از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را اختيار نموده و آن را اين‏گونه ترجمه كرده است: «دلهاى ما وعاء علم است».[44] هيچ‏يك از مترجمان و مفسران فارسى زبان «تفسير 3» را مورد توجه قرار نداده‏اند.

4.2. ترجمه‏هاى اردو

اكثر مترجمان اردو زبان نيز از «تفسير اول» پيروى نموده و عبارت «قلوبنا غلف» را با عباراتى شبيه مترجمان فارسى زبان ترجمه كرده‏اند كه نمونه‏هايى از آن را مى‏آوريم:
« »--يعنى پرده‏هايى روى دل‏هاى ما افتاده است.[45]
« »--يعنى غلاف‏هايى بر دل‏هاى ما قرار دارد.[46]
بعضى از اين دسته از مترجمان تعبير «فطرتا» يا «قدرتى»[47] را به عنوان قيد يا صفت براى پرده‏ها در پرانتز آورده‏اند كه حاكى از پيروى از «تفسير 1/الف» است. بعضى از مفسران اردو زبان وجود پرده‏ها و غلاف‏ها را دليل جمود فكرى يهود و عدم استعداد آنان براى قبول حق دانسته به اين مطلب تصريح نموده‏اند.[48] ولى تعدادى از مترجمان و مفسران اردو «تفسير 1/ب» را انتخاب نموده، عبارت «قلوبنا غلف» را با عبارت « »، يعنى دل‏هاى ما در برابر نفوذ عقيده‏اى جديد محفوظ است، يا با عباراتى شبيه آن ترجمه نموده‏اند.[49] از ميان مترجمان اردو زبان تنها سيد مقبول احمد كه مترجمى شيعى است «تفسير دوم» را در ترجمه آيه بقره/ 88 اختيار كرده، ولى او هم در ترجمه نساء/155 از «تفسير اول» پيروى كرده است. سيد عمار على هم كه مترجم و مفسرى شيعى است، نه در ترجمه بلكه در تفسير خود موسوم به عمدة البيان، «تفسير دوم» را در ذيل آيه نساء/155 اختيار نموده است. به احتمال زياد، هر دوى آنها به پيروى از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)، كه هر دو تفسير را درست و مطابق با واقع مى‏داند، به «تفسير دوم» روى آورده‏اند. ظاهرا هيچ يك از مترجمان و مفسران اردو زبان نيز به «تفسير سوم» توجه نكرده‏اند.

4.3. ترجمه‏هاى انگليسى

چنان كه ملاحظه شد، اكثريت قريب به اتفاق مترجمان فارسى و اردو زبان «تفسيراول» را در ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» اختيار نموده‏اند. تنها از مترجمان اردو زبان در يك مورد مترجمى از «تفسير دوم» پيروى نموده ولى هيچ يك از آنان از «تفسير سوم» پيروى نكرده است. بر خلاف اين روند، هر سه تفسير در ترجمه‏هاى انگليسى ديده مى‏شود.
الف: ترجمه طبق «تفسير اول»:[50] Our hearts are covered
گاه توضيحاتى كه عده‏اى از مترجمان بر اين عبارت افزوده‏اند با هم سازگار نيست. مثلاً تقى‏الدين هلالى و محمد محسن خان عبارات زير را به ترتيب در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء آورده‏اند:
And they say: "Our hearts are wrapped (i.e. do not hear or understand Allah's word)." Nay Allah has cursed them for their disbelief....
Because of their breaking the covenant, and of their rejecting the Āyāt of Allah... and of their saying: "Our hearts are wrapped (i.e. sealed against reception)....
روشن است توضيحى كه در ضمن ترجمه آيه 88 بقره آمده با «تفسير اول» سازگار است، در صورتى كه توضيح بعدى با «تفسير 1ب» هماهنگ است.
بعضى ديگر از مترجمان اين عبارت را به گونه‏اى ترجمه كرده‏اند كه گويا دل‏ها نه در غلاف بلكه خود غلاف و پوشش‏اند. چنين برداشتى در هيچ يك از تفاسير عربى يا فارسى ديده نشده است، زيرا كسانى كه «غلف» را جمع «غلاف» گرفته‏اند آن را به «وعاء علم» تفسير نموده‏اند، نه صرف «غلاف» و «پوشش».[51]
ب. ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [52]Our hearts are sealed.
با وجود اين كه عبارتِ ترجمه اندكى از ظاهر قرآن فاصله گرفته، روشن است كه سعى مترجمان بر انعكاس «تفسير 1/ب» بوده كه حاكى از نفوذ ناپذيرى دل‏هاى يهود در برابر دعوت جديد است.
ج. ترجمه طبق «تفسير دوم»: [53]Our hearts are repositories (of knowledge).
تنها معدودى از مترجمان از اين تفسير پيروى نموده‏اند. ولى بر خلاف ترجمه هاى فارسى و اردو تعداد قابل ملاحظه‏اى از مترجمان انگليسى «تفسير سوم» را اختيار كرده‏اند.
د. ترجمه طبق «تفسير سوم»: [54]Our hearts are uncircumcised.
علاوه بر كسانى كه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را به صورت «دل‏هاى ما نامختون است» ترجمه كرده‏اند، عده اى نيز «دل هاى نامختون» را «دل هاى سخت شده» معنى كرده و اين عبارت را در ترجمه آورده‏اند: [55]Our hearts are hardened.

4.4. ترجمه‏هاى فرانسه

در ميان ترجمه‏هاى فرانسوى، اكثر مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند، اگرچه تعدادى از مترجمان مسلمان به پيروى از مفسران، از «تفسير اول» و «دوم» پيروى كرده‏اند.
ترجمه طبق «تفسير اول»: [56]Nos coeurs sont enveloppés dans de voiles.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [57]Nos coeurs sont imperméables.
ترجمه طبق «تفسير دوم»: [58]Nos coeurs sont remplis de science.
ترجمه طبق «تفسير سوم»: [59]Nos coeurs sont incirconcis.
شايسته است اين جا از آقاى يحيى علوى (كه با همكارى آقاى دكتر حديدى اولين جلد ترجمه خود از قرآن مجيد به زبان فرانسه را به تازگى منتشر كرده‏اند) تشكر كنم. اگر چه اين جانب با ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» در بعضى از ترجمه‏هاى انگليسى، كه آن را طبق «تفسير سوم» ترجمه نموده‏اند، آشنا بودم، ولى ايشان براى اولين بار بنده را متوجه اين نكته ساختند كه «دل نامختون» يك اصطلاح رايج بين اهل كتاب است. همين توجه سبب پژوهش حاضر شده است.

4.5. ترجمه‏هاى آلمانى

در ترجمه‏هاى آلمانى، غالب مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند، اگرچه در آنها پيروى از «تفسير اول» و «1/ب» نيز به چشم مى‏خورد.
ترجمه طبق «تفسير اول»: [60]Unsere Herzen sin in Hüllen gewickelt.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [61]Unsere Herzen sind unempfindlich.
ترجمه طبق «تفسير سوم»: [62]Unsere Herzen sind unbeschmitten.

4.6. ترجمه‏هاى ايتاليايى

در ترجمه‏هاى ايتاليايى اكثر قريب به اتفاق مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نموده‏اند.
ترجمه طبق «تفسير اول»:[63] I nostri cuori sono avvolti in involucri.
ترجمه طبق «تفسير سوم»:[64] I nostri cuori sono incirconcisi.

4.7. ترجمه‏هاى اسپانيايى

ترجمه طبق «تفسير اول»:[65] Nuestros corazones están cubiertos.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»:[66] Nuestros corazones están insensibles.
ترجمه طبق «تفسير دوم»:[67] Nuestros corazones son depósitos.
ترجمه طبق «تفسير سوم»:[68] Nuestros corazones están incircuncisos.

5. ختنه و «نامختون» در فرهنگ «ملت ابراهيم»

درك دقيقى از مفهوم واژه «نامختون»، حتى به معناى مجازى آن براى قلب يا غيره، بدون درك كافى از ماهيت سنت «ختنه» در اديان ابراهيمى ميسر نيست. در روايات اهل كتاب آمده است كه حضرت ابراهيم به امر خداوند اين سنت را به عنوان عهدى ميان پروردگار و خودش و ذريه اش پايه گذارى نمود. در سِفر پيدايش (17:11) آمده است كه وقتى ابراهيم(ع) به سن نود و نه سالگى رسيد خداوند با او پيمانى بست و به او گفت:
«گوشت قلفه خود را مختون سازيد تا نشان آن عهدى باشد كه در ميان من و شماست».[69] در همين سفر آمده است:
«ابراهيم نود و نه ساله بود[70] وقتى كه گوشت قلفه‏اش مختون شد» (17:24). و پسرش اسماعيل سيزده ساله بود هنگاميكه گوشت قلفه‏اش مختون شد» (17:25). «و ابراهيم پسر خود اسحاق را چون هشت روزه بود مختون ساخت چنانكه خدا او را امر فرموده بود» (21:4).
بعد از حضرت يوسف(ع) بنى اسرائيل حتى در شرايط سخت زندگى در مصر اين سنت را حفظ نمودند.[71] اين سنت در ميان بنى اسرائيل به قدرى اهميت داشت كه «مختون بودن» به صورت صفتى مشخص براى «مؤمنان» درآمد كه آنها را از «كافران» جدا مى كرد. لذا در كتب عهد قديم گاه به اشخاص و اقوام غير يهودى به عنوان «نامختون» و«نجس» اشاره شده است.[72]
ختنه به عنوان يك سنت ابراهيمى ـ اسماعيلى ميان اعراب جاهليت نيز رواج داشته است. دكتر جواد على در كتاب المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام مى‏نويسد:
«من شعائر الدين عند الجاهليين الاختتان. و هو من الشعائر الفاشية بينهم، حتى انهم كانوا يعيرون «الأغرل»، و هو الشخص الذى لم يختتن. و كان منهم و لاسيما اهل مكة من يختتن البنات أيضاً، بقطع «بظورهن». و تقوم بذلك «الختانة» «الخاتنة». و قد كانوا يعيرون من تكون أمه «ختانة» نساء، فاذا أرادوا ذم أحد قالوا له: يا ابن مقطعة البظور، و ان لم تكن أم من يقال له خاتنة».[73]
در روايتى آمده است كه وقتى پيامبر اسلام ظهور كرد، هِرِقْل، پادشاه روم، در خواب از ظهور «ملك الختان» آگاه شد.[74] ظاهرا منظور از «ملك الختان» در اين خبر رهبر يا پيشواى «اعراب» است.
در روايات اسلامى نيز ابراهيم(ع) پايه گذار اين سنت معرفى شده است.[75] به علاوه در شريعت اسلامى هم در مورد ختنه به عنوان يكى از سنت‏هاى ابراهيمى تأكيد بسيار شده است و محدّثان شيعه و سنى احاديث بسيارى را كه دالّ بر لزوم آن است روايت نموده‏اند.[76] مرحوم كلينى بابى را كه در كتاب شريف كافى به ختنه اختصاص داده «باب التطهير» ناميده است.[77] وى روايتى از امام صادق(ع) نقل مى‏كند كه در آن ختنه از سنن انبيا[78] و جزئى از دين حنيف محسوب شده است.[79] طبق روايت طبرسى در مجمع البيان، ختنه يكى از امور دهگانه‏اى بوده است كه خداوند ابراهيم را به عنوان «حنيفيّه» مأمور به انجام آن ساخت.[80] در روايتى از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه خداوند در امر به ختنه، به ابراهيم گفت: «تَطَهَّرْ».[81] طبق روايتى كه على بن ابراهيم نقل نموده است، اين سنت ابراهيمى تا قيامت پابر جا خواهد ماند.[82] در احاديثى كه از پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در مجامع روايى نقل كرده‏اند، مكرر آمده است كه مسلمانان بايد فرزندان ذكور خود را در هفتمين روز ولادت ختنه كنند. در اين اخبار نيز آمده است كه «زمين از نجاست بول اغلف ناله مى‏كند». در روايت پيامبر، امر به ختنه با عبارت «طهّروا» آمده است.[83] در توقيعى كه از ناحيه مقدسه صادر شده است، حضرت ولى عصر(عج) در جواب سؤال كننده‏اى درباره لزوم ختنه مجدّد براى كسى كه غلفه او روييده است فرموده‏اند: «أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْمَوْلُودِ الَّذِى تَنْبُتُ غُلْفَتُهُ بَعْدَ مَا يُخْتَنُ، هَلْ يُخْتَنُ مَرَّةً أُخْرَى فَاِنَّهُ يَجِبُ أَنْ تُقْطَعَ غُلْفَتُهُ فَاِنَّ الْأَرْضَ تَضِجُّ اِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً».[84] در روايتى از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه اگر شخصى «اغلف» به هشتاد سالگى هم برسد بايد سنت ختنه را اجرا كند.[85] مختون بودن هنگام تولد را فضيلتى براى انبيا شمرده‏اند. گفته مى‏شود كه عدّه‏اى از آنان و همچنين همه امامان به اين كيفيت متولد شده‏اند.[86]وَ إِنْ تَرِدَ الْمَوْلُودَ مِنْ غَيْرِ قُلْفَةٍ بِحُسْنِ خِتَانٍ نِعْمَةً و تَفَضُّلاًمِنَ الْأنْبِيَاءِ الطَّاهِرينَ فَهَاكُهُمْ ثَلاَثَةَ عَشَرَ بِاتَّفَاقِ اُولِى الْعُلاَفَآدَمُ شِيثٌ ثُمَّ نُوحٌ بَنيهِ شُعَيْبٌ لِلُوطٍ فِى الْحَقِيقَةِ قَدْ تَلاَوَ مُوسَي وَ هُودٌ ثُمَّ صَالِحٌ بَعْدَهُ وَ يُوسُفُ زَكَرِيَّاءُ فَافْهَمْ لِتَفَضُّلاَوَ حَنْظَلَةُ يَحْيَى سُلَيْمَانُ مُكَمِّلاً لِعِدَّتِهِمْ وَالْخَلَفُ جَاءَ لِمَنْ تَلاَخِتَاما لِجَمْعِ الْأنْبِيَاء مُحَمَّدٌ عَلَيْهِمْ سَلاَمُ اللَّهِ مِسْكـًا وَ مَنْدَلاَ
همو در اين كتاب مى‏نويسد: «أَوَّلُ مَنْ اختَتَنَ مِنْ الرِّجَالِ إبْرَاهِيمُ صلي اللّه عليه و سلم وَ مِنْ الاْءنَاثِ هَاجَرُ رضى اللّه تعالى عنها. تَنْبِيهٌ: خُلِقَ آدَم مَخْتُونا وَ وُلِدَ مِنَ الْأنْبِيَاءِ مَخْتُونا ثَلاَثَةَ عَشَرَ. شِيثُ، وَ نُوحٌ، وَ هُودٌ، وَ صَالِحٌ، وَ لُوطٌ، و شُعَيبُ، وَ يُوسُفُ، وَ مُوسَى، وَسُلَيْمَانُ، وَ زَكَرِيَّا، وَ عِيسَى، وَ حَنْظَلَةُ بْنُ صَفْوَانَ، وَ نَبِيُّنَا مُحَمَّدٌ صلي اللّه عليه و سلم». (مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج، متاب الصيال، ج 8).
راجع به اين كه ائمه مختون متولد شده‏اند، نك: اكمال الدين، ص 433، ح 15.

پی نوشت ها:

[1]. عمر بن محمد نسفى م 538 در ترجمه آيه 88 بقره؛ جرجانى در تفسير گازر در تفسير آيه 88 بقره؛ محمد خواجوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ جلال‏الدين فارسى در ترجمه آيه 88 بقره؛ بهاءالدين خرمشاهى در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد اسدالله مصطفوى در ترجمه آيه 155 نساء او به جاى «دل‏هاى ما»، «گوش‏هاى ما» آورده است؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 88 بقره؛ (با عبارت «به پوشش است»)؛ حسين شاه عبدالعظيمى در تفسير اثنى عشرى در تفسير آيه 155 نساء؛ آيت اللّه‏ مشكينى در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت «از درك سخنان تو» در پرانتز.
[2]. فى المثل: احمد كاويانپور در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء.
[3]. ملا فتح اللّه‏ كاشانى در يكى از ترجمه‏ها از آيه 155 نساء؛ شاه ولى اللّه‏ محدث دهلوى در ترجمه هر دو آيه؛ مهدى الهى قمشه‏اى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد جمال‏الدين استرآبادى در ترجمه آيه 155 نساء با افزودن عبارت «وحجاب غفلت» در پرانتز؛ محمدكاظم معزى با اندكى اختلاف در ترجمه هر دو آيه؛ سيد محمد حسينى همدانى در تفسير انوار درخشان، در تفسير آيه 155 نساء؛ ميرزا محمدثقفى تهرانى، تفسير روان جاويد، تفسير آيه 88 بقره؛ بصير الملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ سيد رضا سراج در ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالقاسم امامى در ترجمه آيه 155 نساء؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 88 بقره؛ رياض بارى در ترجمه آيه 88 بقره و در آيه 155 نساء با عبارت «در پرده‏هااند»؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 88 بقره؛ اكبر ايران پناه در ترجمه آيه 155 نساء؛ على اكبر سرورى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد ابراهيم بروجردى در تفسير جامع ذيل آيه 155 نساء؛ سيد اسد اللّه‏ مصطفوى در ترجمه آيه 88 بقره (با عبارت «دلهاى ما در (زير) پرده است»)؛ مسعود انصارى در ترجمه هر دو آيه؛ طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ مهندس على اكبر طاهرى قزوينى در ترجمه هر دو آيه.
[4]. بصيرالملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره با اندكى اختلاف؛ سيد جمال‏الدين استرآبادى در ترجمه آيه 88 بقره، با عبارت «در پرده غفلت نهان است»؛ كاظم پورجوادى در ترجمه هر دو آيه؛ اكبر ايران‏پناه در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 88 بقره.
[5]. قرآن قدس، با پژوهش دكتر على رواقى، در ترجمه آيه 155 نساء، عبارت ترجمه چنين است: «دلهاى ايما در غلاف است»؛ ترجمه قرآن، نسخه مورخ 556 هجرى، به كوشش دكتر محمد جعفر ياحقى در ترجمه آيه 88 بقره؛ ميبدى در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير بصائر يمينى به كوشش على رواقى در ترجمه آيه 88 بقره؛ شاهفور بن طاهر اسفراينى در تاج التراجم در ترجمه آيه 88 بقره؛ ملا فتح اللّه‏ كاشانى در ترجمه آيه 88 بقره؛ مخدوم نوح سندى در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء با عبارت «در غلافهااند»؛ حسين واعظ كاشفى در تفسير حسينى در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد عبدالحجت بلاغى در حجة التفاسير در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد محمدباقر موسوى همدانى در ترجمه تفسير الميزان در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير نمونه در تفسير آيه 88 بقره؛ ميرزا محمدثقفى تهرانى در تفسير روان جاويد، در تفسير آيه 155 نساء؛ سيد على اكبر قرشى، در تفسير احسن الحديث در تفسير آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد عبدالحسين طيب در تفسير اطيب البيان، در تفسير آيه 88 بقره؛ تفسير شريف لاهيجى در تفسير آيه 155 نساء؛ ابوالحسن شعرانى در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمود ياسرى در ترجمه آيه 155 نساء؛ اشرفى تبريزى در ترجمه همان آيه؛ فولادوند در ترجمه هر دو آيه؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 155 نساء؛ حكمت آل آقا در ترجمه آيه 88 بقره؛ مترجمان فارسى تفسير كابلى از محمود الحسن ديوبندى در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 155 نساء؛ عباس مصباح‏زاده در ترجمه آيه 155 نساء؛ محسن قرائتى در تفسير نور در تفسير آيه 88 بقره؛ آيت اللّه‏ ناصر مكارم شيرازى در ترجمه آيه 88 بقره؛ مصطفى خرم دل در ترجمه آيه 88 بقره با افزودن عبارت «و پرده‏هائى» در پرانتز؛ آيت اللّه‏ مشكينى در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و سخنان تو را نمى‏فهمند» در پرانتز.
[6]. عباس مصباح‏زاده در ترجمه آيه 88 بقره؛ محمود ياسرى در ترجمه آيه 88 بقره؛ اشرفى تبريزى در ترجمه آيه 88 بقره؛ ابوالحسن شعرانى در ترجمه آيه 88 بقره؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالمجيد نوبرى در ترجمه آيه 88 بقره با افزودن عبارت «و پرده‏دار است»؛ محمدكريم علوى حسينى موسوى در تفسير كشف الحقائق در تفسير آيه 88 بقره با عبارت «غلاف‏دار و پرده‏دار است».
[7]. ابوالقاسم امامى در ترجمه آيه 88 بقره؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و بسته» در پرانتز؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 155 نساء؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 155 نساء با افزودن عبارت «در پرده است، صاعقه آنرا گرفت» در پرانتز.
[8]. عبدالمحمد آيتى در ترجمه آيه 88 بقره.
[9]. از اين دسته‏اند: ترجمه تفسير مجمع البيان در تفسير آيه 88 بقره؛ بانوى اصفهانى در تفسير مخزن العرفان در تفسير آيه 88 بقره؛ مهدى الهى قمشه‏اى در ترجمه آيه 88 بقره.
[10]. مصطفى خرم‏دل در ترجمه آيه 88 بقره.
[11]. نظير سيد رضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره؛ آيت اللّه‏ محمدرضا قبادى آدينه‏وند در ترجمه آيه 88 بقره با كمى اختلاف دلهاى ما را پرده‏هايى پوشانده است.
[12]. آيت اللّه‏ مكارم شيرازى در ترجمه آيه 155 نساء.
[13]. محمدباقر بهبودى در ترجمه آيه 155 نساء.
[14]. حسين على راشد در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «در پرده و در غلاف».
[15]. على اكبر سرورى در ترجمه آيه 88 بقره.
[16]. جرجانى در تفسير گازر در تفسير آيه 155 نساء.
[17]. نظير محمدجواد نجفى، تفسير آسان، ذيل آيه 88 بقره.
[18]. نظير محمدجواد نجفى، تفسير آسان، ذيل آيه 155 نساء.
[19]. تفسير نمونه، ذيل آيه 155 نساء؛ محسن قرائتى، تفسير نور، ذيل آيه 155 نساء با اندكى اختلاف.
[20]. ابوالفضل داورپناه، تفسير انوارالعرفان در ذيل آيه 88 بقره.
[21]. محمدباقر بهبودى در ترجمه آيه 88 بقره.
[22]. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره.
[23]. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 155 نساء.
[24]. مهدى الهى قمشه‏اى در ترجمه آيه 88 بقره.
[25]. آيت اللّه‏ مكارم شيرازى در ترجمه آيه 88 بقره.
[26]. همان، در ترجمه آيه 155 نساء.
[27]. ميبدى در ترجمه آيه 155 نساء.
[28]. ميبدى در ترجمه آيه 88 بقره.
[29]. عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره.
[30]. عبدالمجيد صادق نوبرى در ترجمه آيه 155 نساء.
[31]. احمد نو انديش در ترجمه آيه 88 بقره.
[32]. تفسير بصائر يمينى در ترجمه آيه 88 بقره.
[33]. حسين واعظ كاشفى، تفسير حسينى، تفسير آيه 88 بقره.
[34]. سيدمحمدحسينى همدانى، تفسير انوار درخشان، ذيل آيه 155 نساء.
[35]. تفسير كابلى، ترجمه فارسى اثر شيخ الهند محمود الحسن ديوبندى، ذيل آيه 155 نساء.
[36]. عبدالمجيد صادق نوبرى در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمدكريم علوى حسينى موسوى، تفسير كشف الحقايق، ذيل آيه 155 نساء.
[37]. محمدخواجوى در ترجمه آيه 155 نساء.
[38]. جلال الدين فارسى، ترجمه آيه 155 نساء.
[39]. ميبدى در ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالفتوح رازى در تفسير آيه 88 بقره؛ و آيت اللّه‏ محمود طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن در تفسير آيه 88 بقره با افزودن عبارت «يا در پوشش» در پرانتز.
[40]. عبدالمحمد آيتى، ترجمه آيه 155 نساء.
[41]. ابوالقاسم پاينده، ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء با اندك تفاوت.
[42]. ترجمه تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 155 نساء.
[43]. سيدمحمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسير الميزان، ذيل آيه 155 نساء.
[44]. جرجانى در تفسير گازر، ترجمه دوم از آيه 155 نساء.
[45]. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمود الحسن از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولانا فرمان على از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوى از آيه 88 بقره؛ ترجمه ذيشان حيدر جوادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه فتح محمدخان جالندهرى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه ميرزا حيرت دهلوى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدعمار على از آيه 155 نساء؛ ترجمه سرسيد احمدخان از آيه 155 نساء؛ ترجمه خواجه حسن نظامى از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد عبدالعزيز مطالب قرآن حكيم از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدمحمدسرور شاه (قاديانى) از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمدعلى (قاديانى) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه شيخ محمدعلى از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدعلى حسن بهارى (مطالب القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالبارى فرنگى محلى (الطاف الرحمن بتفسير القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالبارى حيدرآبادى از آيه 155 نساء؛ غلام رسول رضوى در تفسير رضوى ذيل آيه 88 بقره؛ محمد ايوب خان در ترجمه هر دو آيه با عبارت « ».
[46]. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 88 بقره؛ ترجمه شاه عبدالقادر از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب وحيدالزمان از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد مقبول احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوى از آيه 155 نساء؛ ترجمه ذيشان حيدرجوادى از آيه 155 نساء با افزودن قيد «فطرتا»؛ ترجمه سيدابوالاعلى مودودى از آيه 155 نساء؛ ترجمه عبدالرشيد نعمانى (ترجمه تفسير ابن كثير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه عبدالحق حقّانى (تفسير حقانى) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدظفر حسن امروهوى (تفسير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه امداد حسين كاظمى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب صديق حسن خان (ترجمان القرآن بلطائف البيان) از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيد على نقى نقوى از آيه 88 بقره (با عبارت «قدرتى غلاف») و آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمد نعيم (تفسير انوارالقرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد عمار على از آيه 88 بقره؛ ترجمه خواجه حسن نظامى از آيه 88 بقره؛ ترجمه مفتى محمد شفيع (معارف القرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه محمد انشاء اللّه‏ از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد عبدالعزيز (مطالب قرآن حكيم) از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد محمد سرور شاه قاديانى از آيه 88 بقره؛ ترجمه شيخ محمدعلى از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيدعلى حسن بهارى (مطالب القرآن) از آيه 155 نساء؛ ترجمه پير محمد كرم شاه ازهرى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولوى محمد حسين (تفسير ربانى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعلى چاندپورى (ترجمه تفسير عزيزى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالبارى حيدرآبادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد شبير احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد اميرعلى مليح‏آبادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه ابومحمد ابراهيم (تفسير خليلى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالقدير صديقى قادرى (تفسير صديقى) از آيه 155 نساء؛ سيد احمد حسن محدث دهلوى در احسن التفاسير در ترجمه هر دو آيه. وى «تفسير 1/ب» را اختيار نموده است.
[47]. مانند علامه ذيشان حيدر جوادى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد على نقى نقوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ و غلام رسول رضوى در تفسير رضوى ذيل آيه 88 بقره.
[48]. مولانا ابوالكلام آزاد ترجمان القران در ذيل هر دو آيه همين تفسير را برگزيده است. مولوى محمدحسين در تفسير ربانى، محمد عبدالبارى فرنگى محلى در الطاف الرحمن بتفسير القرآن، و خواجه حسن نظامى در عام فهم تفسير همين تلقى را از آيه 88 بقره دارند. ولى بعضى از مفسران اردو زبان، مانند بعضى از مفسران عرب زبان و فارسى زبان ميان اين دو نوع تفسير خلط كرده‏اند؛ مثلاً مؤلف محترم مطالب قرآن حكيم، «تفسير اول» را با «تفسير 2/ج» آميخته اسـت. او مى‏نـويسـد: « ». و بعضى مثل نويسنده تفسير عمدة البيان تفاسير متضادى را اختيار نموده‏اند. وى در تفسير آيه 88 بقره «تفسير اول» را انتخاب و ذيل آيه 155 نساء «تفسير دوم» را يادآور شده است.
[49]. مولانا اشرف على تهانوى در ترجمه هر دو آيه؛ مولانا عبيداللّه‏ عبيد در ترجمه هر دو آيه؛ سيد ابوالاعلى مودودى در ترجمه آيه 88 بقره؛ نذير احمد در ترجمه هر دو آيه؛ وحيد الدين خان در ترجمه آيـه 88 بـقـره؛ عـبـدالكريـم پـاريـكـه در ترجمه هر دو آيه، با عبارت « »؛ ابو محمد مصلح در تـرجـمـه آيـه 88 بقره؛ آيـه بـا عبارت « »؛ و در تـرجمه آيـه 155 نساء بـا عـبـارت « »؛ شمس پيرزاده در تـرجـمـه هـر دو آيـه بـا عبـارت « »؛ سيد شبير احمد در ترجمه آيه 155 نساء و محمد عبدالبارى حيدرآبادى در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت « ».
[50]. مير احمدعلى، احمدعلى، مفسر محمد احمد، شيخ محمد سرور، م ح شاكر، شير على، حاج تعليم على تى بى اروينگ، ظفر اللّه خان، على احمد خان جالدهرى، كالن ترنر، على محمد فاضل چناى، حافظ غلام سرور، شاه فريد الحق، محمد اشفاق احمد، سيد انور على، آميخته با «تفسير 2»، اكبر ايران پناه، محمدتقى‏الدين هلالى و محمد محسن‏خان، سيد سعيد اختر رضوى، محمد ايوب‏خان، و خانم طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ ميرزا حيرت، اس ام عبدالحميد، عبدالماجد دريابادى، محمد حسن عسكرى و شميم، و سيد عباس صدر عاملى در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبداللّه يوسف‏على، محمد على (قاديانى)، ظفر اسحاق انصارى، عبدالكريم شيخ (اصل ترجمه به زبان اردو از شمس پيرزاده است)، شيخ عزالدين حايك، و فضل‏اللّه نيك‏آيين، در ترجمه آيه 155 نساء. البته عباراتى كه اين دسته از مترجمان در ترجمه آورده‏اند متفاوت است:
There are covers on our hearts. There is a covering on our hearts. Our hearts are covered over. Our hearts are in a covering. Our hearts are wrapped. Our hearts are wrapped up. Our hearts are wrapped with coverings. Our hearts are wrapped in covers. Our hearts are wrapped up in covers. Our hearts are wrapped with covers. Hard laminations cover our hearts. Our hearts are enclosed. Our hearts are veiled. Our hearts are sheathed. And they said their hearts were masked. Our hearts are in pericardiums (coverings).
مترجم اخير «غلافِ دل» را به معنى كالبد شناختى آن گرفته است.
[51]. رك: ترجمه عبداللّه يوسف على از آيه 155 نساء. عبارت وى چنين است:
Our hearts are the wrappings (which preserve Allah's word; we need no more)
انيس الدين و سيد وقار احمد در ترجمه هر دو آيه، مترجمان ترك به رياست على اوزك در ترجمه آيه 88 بقره، و فاروق اعظم ملك در ترجمه آيه 155 نساء ظاهرا همه تحت تأثير ترجمه عبداللّه يوسف‏على قرار گرفته‏اند.
[52]. رك: ترجمه ميرزا حيرت، ن ج داود، م. م خطيب، ماجد فخرى، محمد اكبر مرادپورى و عبدالعزيزكمال، فاروق اعظم ملك از هر دو آيه، سيد عبداللطيف هم در ترجمه ترجمان القران اثر ابوالكلام آزاد و هم در ترجمه مستقل خود، ظفر اسحاق انصارى، سيد محمد رضوى، عزالدّين حايك، فضل‏اللّه نيك‏آيين، عبدالكريم شيخ، و سيد اقبال ظهير در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالماجد دريابادى و بن‏شمش (مترجم يهودى) در ترجمه آيه 155 نساء. بعضى از اين مترجمان عبارات متفاوتى آورده‏اند:
Our hearts are sealed up. Our hearts are securely sealed. Our hearts are in secure wrappers. Our hearts are in secure wrappings. Our hearts are well covered. Our hearts are secure. Our hearts are quite secure. Our hearts are quite secure under cover. Our hearts are closed. Our hearts are closed (to all external influences). Our hearts are protected by safe coverings. Our hearts are well protected. Our hearts are insulated.
[53]. رك: ترجمه ميرزا ابوالفضل، سيد عبداللطيف (در ترجمه ترجمان القرآن، از ابوالكلام آزاد و نيز در ترجمه مستقل خود)، و محمد اسد (عبارت ترجمه او چنين است: Our hearts are already full of knowledge) از هر دو آيه؛ و محمد على (قاديانى) در ترجمه آيه 88 بقره. يكى از مترجمان در ترجمه خود از آيه 88 بقره و 155 نساء، تفاسير متضاد را ظاهرا بدون هيچ گونه دغدغه‏اى به اين صورت جمع نموده است:
The ears of our hearts are deaf and our bosoms treasure every branch of divine knowledge and wisdom that we can absorb no more. (Abu Shabanah, Abdel Khalek Himmat, Al-Montakhab, Cairo: Al-Azhar, 1993; 2:88; 4:155)
[54]. اين دسته از مترجمان، كه پنج نفر از آنها مسيحى‏اند، عبارتند از: سيل، پالمر، رادول، ريچارد بل، محمد عبدالحكيم خان، پادشاه حسين، آربرى، و لعل محمد چولا در ترجمه هر دو آيه؛ و بن شمش مترجم يهودى قرآن در ترجمه آيه 88 بقره.
[55]. اين دسته از مترجمان عبارتند از: اَلكساندر راس (اولين مترجم قرآن به زبان انگليسى بر اساس ترجمه دوريه به فرانسه. ظاهرا وى در انتخاب اين تعبير از ترجمه دوريه پيروى نموده است)، و محمد مارمادوك پيكتال، در ترجمه هر دو آيه؛ عبداللّه يوسف على در ترجمه آيه 88 بقره؛ گروه مترجمان تركيه به رياست على اوزك در ترجمه آيه 155 نساء.
[56]. ترجمه ابوالقاسم فخرى با تفاوتى در عبارت، و مترجم قاديانى (زير سرپرستى ميرزا طاهر احمد) در ترجمه هر دو آيه؛ رقيه جبر و عشيره كامل (ترجمه فرانسه المنتخب، چاپ الازهر) در ترجمه آيه 88 بقره.
[57]. صلاح الدين كشريد، در ترجمه هر دو آيه؛ نورالدين بن محمود در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت Nos coeurs sont inacessibles؛ شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 155 نساء (با عبارت leurs coeurs étaient insensibles)؛
[58]. شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 88 بقره.
[59]. ساوارى، بلاشر، م كازيميرسكى، ادوارد مونته، دى ماسون، ماردوس، محمد حميد اللّه، احمد لائيمش در ترجمه هر دو آيه؛ جواد حديدى و يحيى علوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ صادق مزيغ در ترجمه آيه 155 نساء. آندره دوريه كه اولين مترجم قرآن به فرانسه است، ظاهرا «دل نامختون» را به «دلى كه سخت شده است» معنى نموده است (عبارت ترجمه وى از هر دو آيه چنين است: Notre coeur est endurci) و صادق مزيغ در ترجمه آيه 88 بقره از وى پيروى نموده است.
[60]. احمد فان دنفر، و مترجم قاديانى در ترجمه هر دو آيه.
[61]. مولانا صدرالدين، و فاطمه جريم مونيخ: مؤسسه باويريا در ترجمه هر دو آيه.
[62]. از اين دسته‏اند: تيودور گريگل، لزارس گولد اشميت، فريدريش روكرت، لودويگ اولمن، ماكس هنينگ، رودى پارت، و عادل تيودور خورى در ترجمه هر دو آيه.
[63]. تنها مترجم قاديانى به زبان ايتاليايى اين تفسير را اختيار نموده است.
[64]. اين دسته عبارتند از: فدريكو پيرونه، حمزه روبرتو پيكاردو، اَلساندور بوسانى، آرنالدو فراكاسى، يوجينيو كاميليو برانچى، آنجلو ترنزونى، لويجى بونيلى، آكيليو فراكاسى.
[65]. رك: ترجمه قاديانى‏ها به اسپانيايى (كه بر مبناى ترجمه مولانا محمد على قاديانى به زبان انگليسى تهيه شده است) در ترجمه آيه 155 نساء، و ترجمه آلوارو ماچوردوم كومينس از همين آيه (عبارت وى چنين است: Nuestros corazones están enfundados.).
[66]. ترجمه احمد عبود و رافائل كاستيلانوس از هر دو آيه مورد نظر.
[67]. رك: ترجمه قاديانى‏ها به اسپانيايى ترجمه آيه 88 بقره.
[68]. خوان مانوئل دومنگز، خوان ورنت، خوليو كورتز، خواكيم گارسيا براوو، خوان برگوا در ترجمه هر دو آيه. آلوارو ماچوردوم كومينس در ترجمه آيه 88 بقره «دل نامختون» را به «دلى كه سخت شده است» معنى كرده است. عبارت وى چنين است: Nuestros corazones están endurecidos.).
[69]. در ادامه اين سخن چنين آمده است: «هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذكورى در نسلهاى شما، خواه خانه زاد خواه زرخريد، از اولاد هر اجنبى كه از ذريّت تو نباشد. هر خانه زاد تو و هر زرخريد تو البتّه مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانى باشد. امّا هر ذكور نامختون كه گوشت قلفه او ختنه نشود آن كس از قوم خود منقطع شود، زيرا كه عهد مرا شكسته است».
[70]. در روايات اسلامى سن حضرت ابراهيمع در آن وقت هشتاد سال ذكر شده است. رك: حديث امام على(ع) به نقل از جعفريات و دعائم الاسلام در مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: «باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر»؛ ج 15، ص 149، باب 38: «باب وجوب ختان الصبى و عدم جواز تركه عند البلوغ». همين مطلب را علامه مجلسى در خبرى از نوادر راوندى از امام موسى كاظم(ع) از پيامبر نقل كرده است. در كتب اهل سنت نيز اين مطلب از پيامبر روايت شده است. «... عَنْ ابِى هُرَيْرَةَ قَال: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ: اخْتَتَنَ إبْرَاهِيمُ النَّبِىُّ عَلَيْهِ السَّلاَم وَ هُوَ ابْنُ ثَمَانِينَ سَنَةً بِالْقَدُومِ» (صحيح مسلم، حديث شماره 4368؛ مسند احمد، حديث 7932، 9040، 9249). از طرف ديگر ابن ابى شيبه روايتى موقوف از ابوهريره آورده است مبنى بر اين كه حضرت ابراهيم(ع) هنگام اختتان صد و بيست سال داشته است؛ رك: مصنف، باب 179: «فِى الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا». ولى مرحوم كلينى، و نيز صدوق در علل الشرايع و برقى در المحاسن خبرى مستند از امام صادق روايت كرده‏اند كه چنين مطلبى را نادرست مى‏داند: «... عن محمد بن قزعة قال: قلت لأبى عبداللّه(ع): إن من قبلنا يقولون إن إبراهيم خليل الرحمن ختن نفسه بقدوم على دنّ، فقال: سبحان اللّه، ليس كما يقولون، كذبوا على إبراهيم. قلت له: صف لى ذلك. فقال: إن الأنبياء(ع) كانت تسقط عنهم غلفتهم مع سررهم يوم السابع...»؛ رك: الكافى، ج 6، ص 38، باب التطهير، ح 4؛ علل الشرايع، مؤسسه دارالحجة للثقافة، چاپ اول، 1416 ق، ج 2، ص 219، باب 274: علة الختان؛ المحاسن، قم: دارالكتب الاسلامية، ج 2، ص 300، كتاب العلل.
[71]. اين مطلب از گزارشى كه در صحيفه يوشع بن نون آمده است روشن مى‏گردد: «در آنوقت خداوند به يوشع گفت كاردها از سنگ چخماق براى خود بساز و بنى‏اسرائيل را باز مختون ساز. و يوشع كاردها از سنگ چخماق ساخته، بنى‏اسرائيل را بر تَلِّ غُلْفَه ختنه كرد. و سبب ختنه كردن يوشع اين بود كه تمام جنگوران قوم يعنى تمام مردان جنگى كه از مصر بيرون آمدند بسر راه در صحرا مردند. امّا تمامى قوم كه بيرون آمدند مختون بودند و تمامى قوم كه در صحرا بعد از بيرون آمدن ايشان از مصر بسر راه مولود شدند مختون نگشتند». 5:2-5
به احتمال قوى رواج ختنه بين مصريان در دوران قديم تحت تأثير دين و فرهنگ بنى‏اسرائيل در آن ديار بوده است، چه آنان نزديك به پانصد سال در آن سرزمين اقامت داشته‏اند.
[72]. كتاب مقدس، انجمن پخش كتب مقدسه، 1977، كتاب حزقيال نبى 44: 7 - 9.
[73]. رك: المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بى‏نا، 1413 / 1993، ج 6، ص 343 - 344.
[74]. در روايت بخارى آمده است: «... وَ كَانَ ابْنُ النَّاظُورِ صَاحِبُ إيلِيَاءَ وَ هِرَقْلَ سُقُفًا عَلَى نَصَارَى الشَّامِ يُحَدِّثُ أَنَّ هِرَقْلَ حِينَ قَدِمَ إيلِيَاءَ َأصْبَحَ يَوْما خَبيثَ النَّفْسِ فَقَالَ بَعْضُ بَطَارِقَتِهِ: قَدْ اسْتَنْكَرْنَا هَيْئَتَكَ، قَالَ ابْنُ النَّاظُورِ: وَ كَانَ هِرَقْلُ حَزَّاءً يَنْظُرُ فِى النُّجُومِ، فَقَالَ لَهُمْ حِينَ سَأَلُوهُ: إنِّى رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ حِينَ نَظَرْتُ فِى النُّجُومِ مَلِكَ الْخِتَانِ قَدْ ظَهَرَ فَمَنْ يَخْتَتِنُ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ، قَالُوا: لَيْسَ يَخْتَتِنُ اِلاَّ الْيَهُودُ يُهِمَّنَّكَ شَأْنُهُمْ وَاكْتُبْ إلَي مَدَايِنِ مُلْكِكَ فَيَقْتُلُوا مَنْ فِيهِمْ مِنْ الْيَهُودِ فَبَيْنَمَا هُمْ عَلَى أمْرِهِمْ أُتِىَ هِرَقْلُ بِرَجُلٍ أَرْسَلَ به مَلِكُ غَسَّانَ يُخْبِرُ عَنْ خَبَرِ رَسُولِ اللّه‏ِ صَلَّى اللّه‏ُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا اسْتَخْبَرَهُ هِرَقْلُ قال: اِذْهَبُوا فَانْظُرُوا أَمُختَتِنٌ هُوَ أمْ لا، فَنَظَرُوا إلَيْهِ فَحَدَّثُوهُ أَنَّهُ مُخْتَتِنٌ وَ سَأَلَهُ عَنْ الْعَرَبِ فَقَال: هُمْ يَخْتَتِنُون، فَقَالَ هِرَقْلُ: هَذَا مُلْكُ هَذِهِ الاُمَّةِ قَدْ ظَهَرَ». صحيح البخارى، حديث ش 6 و 3107؛ نيز رك: بحارالأنوار، ج 20، ص 382، باب 21، مراسلاته (ص إلى ملوك العجم به نقل از كازرونى در المنتقى.
[75]. علامه مجلسى خبرى را از نوادر راوندى از امام موسى كاظمع از پيامبر نقل مى‏كند: «بإسناده عن موسى بن جعفر(ع) عن آبائه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): اوّل من قاتل فى سبيل اللّه إبراهيم الخليل(ع) حيث أسرت الروم لوطا(ع) فنفر إبراهيم(ع) و استنقذه من أيديهم، و أوّل من اختتن إبراهيم عليه السلام اختتن بالقدوم على رأس ثمانين سنة»، بحار، ج 12، ص 10، ابواب قصص إبراهيم، باب 1، ح 25. ابن ابى شيبه از سعيد بن مسيب نقل مى‏كند كه گفته است: «كَانَ إبْراهِيمُ... أَوَّلَ النَّاسِ قَصَّ شَارِبَهُ وَقَلَّمَ اظْفَارَهُ وَاسْتَحَدَّ، وَأَوَّلَ النَّاسِ اُخْتُتِنَ...»، رك: مصنف، كتاب الاوائل. او روايتى موقوف از شعبى آورده كه درباره قول خداوند «وَإذْابْتَلى إبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ» مى‏گفت: «مِنْهُنَّ الْخِتَانُ»؛ رك: مصنف، كتاب الفضائل و مما اتى اللّه ابراهيم و فضله به.
[76]. عبارت «وَالْخِتَانُ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ لِلرِّجَالِ وَ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» به نقل از امام رضا ع در عيون اخبار الرضا(ع) آمده است، و مضمون مشابهى مكررا در روايات شيعه نقل شده است. رك: «وسائل الشيعه، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه». از ميان كتب اهل سنت، مسند احمد (حديث 19794) آن را با كمى تفاوت در عبارت از پيامبر (ص) نقل مى‏كند: «... عَنْ أَبِى الْمَلِيحِ بْنِ اُسَامَةَ عَنْ أبِيهِ أَنَّ النَّبِىِّ صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ». ابن ابى شيبه همين حديث را از أبِى الْمَلِيحِ از شَدَّادِ بْنِ اَوْس نقل مى‏كند: «قَالَ رَسُولُ اللّه(ص): الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» (مصنف، باب 179: فِى الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا).
[77]. مرحوم مجلسى در توضيحات خود درباره عبارت حديث «للامام عشر علامات: يولد مطهرا مختونا» مى‏فرمايد: «الظاهر أن المختون تفسير للمطهر فإن إطلاق التطهير علي الختان شائع فى عرف الشرع، والكلينى رحمه اللّه عنون باب الختان بالتطهير. و عن النبى ص: طهروا أولادكم يوم السابع.... الخبر»، بحارالأنوار، ج 25، ص168، باب 4: جامع فى صفات الإمام و شرائط الإمامة.
[78]. البته اين مضمون فراوان در روايات آمده است. يكى از روايات كلينى چنين است: «وَ عَنْهُ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ أبِى بَصيرٍ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّهِع قَالَ: مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ الاِسْتِنْجَاءُ وَالْخِتَانُ»، الكافى، ج 6، ص 39، باب التطهير. در اين باره رك: تهذيب الأحكام، ج 7، ص 445، باب 40: باب الولادة والنفاس والعقيقة؛ وسائل الشيعة، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه.
[79]. «عَلِىُّ بْنُ إبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبى عَبْدِ اللَّهِع قَالَ: مِنَ الْحَنِيفِيَّةِ الْخِتَانُ» (الكافى، ج 6، ص 39، باب 23، باب التطهير. محدّثان اهل سنّت نيز رواياتى درباره اين كه «ختنه» از دين حنيف است (با عبارت «الْفِطْرَةِ» به جاى «الْحَنيفِيَّةَ») آورده‏اند و نيز احاديث درباره سنن دهگانه يا پنجگانه، رك: صحيح البخارى، احاديث شماره 5439، 5441، 5832؛ صحيح المسلم، ش 377، 378؛ سنن الترمذى، ش 2680؛ سنن النسائى، ش 9، 10، 11، 4956، 4957، 4958؛ سنن ابى‏داود، ش 49، 3666؛ سنن ابن ماجه، ش 288، 290؛ مسند احمد، ش 6963، 7479، 8953، 9945، 17606. الطحاوى، مشكل الآثار، باب من روى عن رسول اللّه فى‏الاشياء الّتى هى الفطرة فى الابدان.
[80]. «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِىُّ فِى مَجْمَعِ الْبَيَان نَقْلاً مِنْ تَفْسِير عَلِىِّ بْنِ إبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ ع فِى قَوْلِهِ تَعَالَي: وَ إذ ابْتَلى إبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَهُنَّ، قَال: إنَّهُ مَا ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِهِ فِى نَوْمِهِ مِنْ ذِبْحِ وَلَدِهِ إسْمَاعِيلَ فَأَتَمَّهَا إبْرَاهِيمُ وَ عَزَمَ عَلَيهَا وَ سَلَّمَ لأمْرِ اللَّهِ، فَلَمَّا عَزَمَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي لَهُ ثَوَابا لَهُ إلَي أَنْ قَالَ: إنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماما، ثُمَّ أنْزَلَ عَلَيْهِ الْحَنِيفِيَّةَ وَ هِىَ عَشَرَةُ أشْيَاءَ خَمْسَةٌ مِنْهَا فِى الرِّاْسِ وَ خَمْسَةٌ مِنْهَا فِى الْبَدَنِ، فَامَّا الَّتِى فِى الرَّاْسِ فَأخْذُ الشَّارِبِ وَ إعْفَاءُ اللِّحَى وَ طَمُّ الشِّعْرِ وَالسِّوَاكُ وَالْخِلاَلُ، وَ أَمَّا الَّتِى فِى الْبَدَنِ فَحَلْقُ الشِّعْرِ مِنَ الْبَدَنِ وَالْخِتَانُ وَ تَقْلِيمُ الْأظْفَارِ وَالْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَة وَالطَّهُورُ بِالْمَاء فَهَذِهِ الْحَنيفِيَّةُ الطَّاهِرَةُ التِى جَاءَ بِهَا إبْرَاهِيمُ (ع) فَلَمْ تُنْسَخْ وَ لاَ تُنْسَخُ إِلَي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهِيمَ حَنِيفا». رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 117، باب 67: باب عدم جواز حلق اللحية واستحب؛ ج 21، ص 437، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه؛ بحارالأنوار، ج 12، ص 7، باب 1: علل تسميته و سنته و فضائله، به نقل از تفسير القمى؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 68، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از مكارم‏الأخلاق و تفسير القمى.
[81]. صاحب مستدرك اين روايت را از جعفريات نقل مى‏كند: «أخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِى مُوسَي قَالَ: حَدَّثَنَا أبى عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِىٍّع قَالَ: قِيلَ لاِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ(ع): تَطَهَّرْ، فَأخَذَ مِنْ أَظَافِرِهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَنَتَفَ تَحْتَ جَنَاحَيْهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَحَلَقَ هَامَّتَهُ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَاخْتَتَنَ»: رك: مستدرك الوسائل، ج 15، ص 149، باب 38؛ المستدرك الوسائل، ج 1، ص 413، باب 38؛ نيز همين روايت در وسائل و بحار از مكارم الاخلاق و از جعفريات از امام صادق(ع)، و در نوادر راوندى از امام موسى كاظم (ع) از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است؛ رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 115، باب 66؛ بحار الانوار، ج 12، ص 10، باب 1؛ بحار، ج 73، ص 68، 69، 92، باب 2؛ الجعفريات، ص 28، باب أول من اختتن إبراهيم؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 124، ذكر التنظف و طهارات الفطرة؛ مكارم الأخلاق، ص 60، الفصل الرابع فى حلق الرأس والعانة؛ النوادر للراوندى، ص 23.
[82]. دقت شود كه در اين روايت خود «حنيفيه» را «طهارت»خوانده‏اند: «أنزل اللّه علي إبراهيم الحنيفية و هى الطهارة و هى عشرة أشياء، خمسة فى‏الرأس و خمسة فى‏البدن، و أما التى فى‏الرأس فأخذ الشارب و إعفاء اللحي و طمّ الشعر والسواك والخلال، و أما التى فى‏البدن فحلق الشعر من البدن والختان و قلم الأظفار والغسل من الجنابة والطهور بالماء، فهذه خمسة فى‏البدن و هى الحنيفية الطاهرة التى جاء بها إبراهيم؛ فلم تنسخ و لا تنسخ إلي يوم القيامة، و هو قوله: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إبْراهِيمَ حَنِيفا». بحارالأنوار، ج 73، ص 68، ح 3، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از تفسير القمى.
[83]. حديث پيامبرص درباره ختنه، به روايت كلينى چنين است: «عَلِىٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِىِّ عَنِ السَّكُونِىِّ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّهِ(ع) قَال: قَالَ رَسُولُ اللِّهِ(ص): طَهِّرُوا أوْلادَكُمْ يَوْمَ السَّابِعِ فَاِنَّهُ أَطْيَبُ وَ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ، وَ اِنَّ الاَْرْضَ تَنْجَسُ مِنْ بَوْلِ الْأغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحا» (الكافى، ج 6، ص 38، باب التطهير). در همين باب مرحوم كلينى احاديث ديگرى را با مضمون مشابهى از امام حسن عكسرى(ع) از امام باقر و صادق عليهما السّلام نقل مى‏كند. طبرسى نيز در مكارم الأخلاق، همين مضمون را از طِبُّ الأئِمَّه از پيامبر (ص) نقل نموده است.
[84]. وسائل الشيعة، ج 21، ص 442، باب 57: باب وجوب اعادة الختان إن نبتت الغلفة بعده، از صدوق، اِكْمَال الدِّينِ.
[85]. صاحب جَعْفَرِيَّات اين روايت را آورده است: «اخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِى مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا أبِى عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أبِيهِ عَنْ عَلِىٍّع قَال: وَجَدْنَا فِى قائِمِ سَيْفِ رَسُولِ اللّه(ص) فِى صَحِيفَةٍ أَنَّ الْأغْلَفَ لاَ يُتْرَكُ فِى الاْءسْلامِ حَتَّى يُختَنَ وَ لَوْ بَلَغَ ثَمَانِينَ سَنَةً»، مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر...
[86]. به قولى آنها سيزده نفر بوده‏اند. شربينى شافعى كه اسامى آنان را نقل مى‏كند مى‏گويد: «وَ قَدْ نَظَمَ الشَّيْخُ عَلِىُّ الْمَسْعُودِىُّ مَنْ اُخْتُتِنَ مِنْ الْأنْبِياءِ فَقَالَ:

مقالات مشابه

تحليل عرفاني مسئله لقاءالله از ديدگاه تفسير بيان السعاده

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهدیه‌السادات مستقیمی, تهمینه قربان‌نیا

تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا حسنی جلیلیان

گونه شناسی روایات معناشناخت واژگان قرآنی

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندههادی حجت, عادله کوهی, علی‌اکبر فراتی

ویژگی های منبع لغوی در فهم معارف قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدحسن ربانی, محمد جواد حسنی

استشهادات قرآنی و حدیثی در کتاب «العین»

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهبهرام امانی چاکلی, سیده‌لیلا تقوی سنگدهی, افسانه کاظمی نوری